روزنوشت

دفتر خاطرات من

روزنوشت

دفتر خاطرات من

مشخصات بلاگ
روزنوشت
دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

راضیم به رضای خدا 🌹


رضای خدا


کشاورزی بود که تنها یک اسب برای کشیدن گاوآهن داشت. روزی اسبش فرار کرد.


همسایه ها به او گفتند:چه بد اقبالی!

او پاسخ داد:راضیم به رضای خدا

روز بعد اسبش با دو اسب دیگر برگشت.

همسایه ها گفتند:چه خوش شانسی!

او گفت:راضیم به رضای خدا


پسرش وقتی در حال تربیت اسبها بود افتاد و پایش شکست.

همسایه ها گفتند:چه اتفاق ناگواری!

او پاسخ داد:راضیم به رضای خدا

فردای آن روز افراد دولتی برای سربازگیری به روستای آنها آمدند تا مردان را به جنگ ببرند اما پسر او را نبردند.

همسایه ها گفتند:چه خوش شانسی!

او گفت:راضیم به رضای خدا


 و این داستان ادامه دارد...

همانطور که زندگی ادامه دارد...

وخدا هیچگاه بنده اش را نمی آزارد...

که او عاشق ترین معشوق است


ازصمیم قلب میگویم:

      راضیم به رضای خدا ❤️